مادر سردرگم و کلافه بود . هر از گاهی آه بلندی می کشید و ساکت می شد و دوباره شروع به صحبت می کرد . پیدا بود که به شدت ناراحت و عصبی است . می دانستم که اول باید مادر را آرام کنم بعد به سراغ مشکل فرزندش بروم . صدای لرزان و سکوت گاه و بیگاهش نشان از بغض فروخورده ای می داد که آزار دهنده بود . دلم می خواست مرهمی باشم روی دلش . دوست داشتم آرامش کنم . کار سختی بود اما.

فقط باید مادر باشی تا بفهمی چقدر سخت است که یک روز ناغافل بفهمی که پسر نوجوانت پای فیلم های نامناسب نشسته است . آنهم پسری که همیشه آرام و ساکت است . پسری که سرش توی درس و کتاب و مدرسه اش هست .

آن وقت هزار فکر و خیال به ذهنت هجوم می آورد که شاید من کم کاری کرده ام . شاید پدرش پول نادرست به خانه آورده . شاید این نتیجه رفت و آمد با فلانی است . شاید دوستان ناباب پسرم را از راه به در آورده اند . شاید این بخاطر ندادن خمس های سالانه است . شاید نتیجه تماشای فیلم های ماهواره است شاید .

حالا دیگر کار از کار گذشته و شخم زدن این شایدها ، خیلی فایده ندارد . باید دنبال راه حل گشت . باید این غده سرطانی را درمان کرد . باید این مشکل را برطرف کرد .

مادر. همچنان جسته و گریخته ، ریز ریز گریه می کرد و توضیح می داد که

گوشی تلفن را محکم توی دستهایم گرفتم . پیش خودم فکر می کردم اگر من جای او بودم . اگر این فرزند ، فرزند من بود . راستش حتی تصورش هم وحشتناک است .


کار سختی بود اما ، مادر را آرام کردم . این آرامش حق او بود . 

طبق عادت همیشگی ام خواستم که قلم و کاغذ بیاورد تا آنچه می گویم را یادداشت کند. برحسب تجربه می دانستم که به دلیل فشار روحی ممکن است بخش زیادی از آنچه می گویم را فراموش کند : پسر شما درون گراست . نباید فکر کنید اینکه تمام مدت آرام و ساکت سرش توی درس و کتابش است ، نشان از آرام بودن اوضاع است . برعکس این طور مواقع زنگ خطر به صدا درمی آید . باید حساس باشید . کنجکاور باشید . همان قدر که بسیج رفتن و هیات رفتن ، برای یک نوجوان مصونیت نمی آورد ، مطمئن باشید که درس خواندن و از صبح تاشب پای تکالیف مدرسه نشستن هم نشان دهنده بروفق مراد بودن اوضاع نیست . اتفاقا باید خیلی زودتر از اینها نسبت به این حالت فرزندتان کنجکاو می شدید و حساسیت نشان می دادید. 

در شرایط فعلی نوجوان شما نمی داند که شما متوجه شده اید که او در لحظات تنهایی اش ، فیلم ها و تصاویر نامناسب می بیند پس باید با احتیاط رفتار کنید تا قبح مساله نریزد و شان شما هم حفظ شود.

این روش البته در مواجه با مشکل مشابه در زندگی شویی هم کاملا" صادق است و می تواند راهکار خوبی باشد .

یادمان باشد در مسایل تربیتی و خانوادگی اصل در با تدبیرعمل کردن است نه احساسی و هیجانی برخورد کردن . لذا آهسته اما با دقت گام برمی داریم . در اولین قدم نظارت غیر محسوس خودتان را روی فرزندتان بیشتر کنید . مثلا" از این پس تا جاییکه ممکن است او را در خانه تنها نگذارید . به بهانه هایی مثل تغییر دکوراسیون منزل ، تلوزیون و کامپیوتر را از اتاق او به محل عمومی خانه مثلا پذیرایی منتقل کنید . پرکاری و خصوصا پرکردن صحیح اوقات فراغت راه حل مناسبی برای عدم کشش نوجوان ها به تماشای این تصاویر و فیلم هاست . پس تا جاییکه ممکن هست اوقات او را با دادن مسئولیت های مناسب سن و توانش پر کنید . 

اگر فرزند شما بالای سیزده سال است معاد باوری و اعتقادات مذهبی را در او تقویت کنید .

مادر در حالیکه مشخص بود مشغول یادداشت برداری است ، سرفه کوتاهی کرد و پرسید : یعنی بهش نگم که فهمیدم . می خواستم امروز که برگشت سیاه و کبودش کنم . می خواستم . وسط حرفش پریدم که : خواهر جان توضیح دادم که برخورد هیجانی درست نیست . کتک زدن که راهش نیست عزیزم . فردا که پرزورتر از امروز شد تلافی اش را سر شما در می آورد . لازم نیست مستقیما" بهش بگید که ماجرا را فهمیدید اما او را در خوف و رجای دانستن یا ندانستن قرار بدهید . یک جاهایی جوری برخورد کنیم که تصور کند ما فهمیده ایم و یک جاهایی جوری برخورد کنیم که مطمئن شود ما چیزی نمی دانیم . اما این در صورتی موثرتر خواهد بود که ما رابطه صمیمی و درستی با نوجوان مان داشته باشیم . شاه کلید حفظ نوجوانان در بحران نوجوانی ، ارتباط درست و صمیمی با اوست .

در ادامه برای محکم کاری گفتم : عزیزم رابطه درست و مناسب و به دور از تنش میان شما و همسرتون هم می تونه گره گشا باشه . سعی کنید فضای خونه تون فضای صمیمی و آرومی باشه.

همه چیز را تمام شده تصور می کردم که یکدفعه بغض زن ترکید .

پشت تلفن هاج و واج مانده بودم که چه شد پس . آروم شده بود که ؟!!!

زن از پشت صدای بغض آلودش گفت : کدوم آرامش خانوم ؟ فکر می کنید پسر من این فیلمها رو از کجا آورده ؟ وقتی پدرش تمام وقتش رو پای این فیلمها می گذرونه تکلیف من چیه ؟ کدوم آرامش ؟ وقتی بابای بچه ات سرش توی تصاویر نامناسبه تکلیف من چیه ؟ 

شما نمی دونی درد من چیه ؟ باید مادر باشید تا بدونی وقتی پسر هفت ساله ات میاد و میگه از بابام بدم می آید یعنی چی ؟ باید مادر باشید تا بدونی وقتی همون پسر بهت می گه نصف شب که رفتم آب بخورم بابا رو دیدم که داشت فیلم بد می دید . حالم از بابام بهم می خوره ، یعنی چی ؟


زن تلفن رو قطع کرده بود . خدا رو شکر که قطع کرده بود و صدای هق هق گریه های منو نمی شنید.




این رو اینجا نقل کردم تا بدونید همان طور که مردن آدمها برای پزشکان و پرستاران عادی و تکراری نمیشه شنیدن غصه های مردم هم برای ما عادی و تکراری نمیشه . بارها و بارها با غصه های شما گریه کردم . در خلوت خودم سر همه عالم و آدم دادکشیدم . این خاطره ، یکی از عادی ترین و معمولی ترین خاطره هاست . نقل بعضی شون واقعا ممکن نیست . شنیدنش برای شما و بازگو کردنش برای من سخته خیلی سخت . درست مثل آخرین موردی که داشتم همین دیشب یا همون دوشب پیش . یا اون دختر نوجوانی که قبل عید مشکل داشت .یا .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید سفید کننده دندان آگهی های اهواز صاحب الزمان علیه السلام John مجله پلاس پویش اخلاقی بومگردی Boumgardi فقط خدا ایموجی